اسطوره وادبیات

ساخت وبلاگ


سیمرغ_نماد_خود

    عطار هفت شهر عشق را دقیق تر از دیگران پیموده است....

او سیمرغ و سی مرغ را می آورد تا بگوید کسی که به سوی حق راه می پیمایدـ خود اوست که به سوی خود برمی گردد!! این آغاز سلوک است. مرغان منطق الطیر هم در پایان راه متوجه می شوند که سیمرغ چیزی نیست جز خود آنهاـ یعنی سی مرغ!!

    صدها مرغ در بند دام هستند و به دانه دلخوش اند. اندکی از این مرغان دانه چین در دام به آگاهی آغازین می رسند. آنها دام را می یابند و می دانند که بندی هستند و گرفتار. پس می کوشند بند را بگسلند و به رهایی برسند. برای رهایی بازپسین و رسیدن به آرامش و آشتی نیاز به رهنمون و پیری دارند. چرا که تا ستیز با تن و من به پایان نرسد، آرامش و آشتی پدید نخواهد آمد و درد درمان نخواهد شد.

    آنها راه دشوار و تاریکی را پیش روی دارند ـ پس هدهد را به عنوان پیر و یا راهنمای خویش برمی گزینند.

هدهد یک پیغام آور است و می توان آن را با سروش سنجید. صدها مرغ گشت و پویه ای تب آلود را آغاز می کنند تا مگر به قاف و سیمرغ برسند.

مرغان اندک اندک از همراهی با هدهد تن می زنند!! عطار چونان روانشناسی موشکاف و جامعه شناسی باریک بین گونه های آدمیان را آسیب شناسانه و یک به یک فراپیش ما می نهد تا به ما روشن کند که کدامین رهروان می توانند راه را به فرجام ببرند.

    یکی از مرغان بلبل است ـ او می گوید مرد این راه نیستم!! او سر به سودای خط و خال داده و شیفته ی گلی است که پایدار نیست.     طاووس می گوید من جبرئیل مرغانم. او نماد کسی است که دل به کامه بهشت خوش کرده. او نمی داند که بهشت در خود اوست.     مرغابی نماد افرادی است که سخت پایبند رفتارهای آیینی اند. چون همیشه در حال شست و شوی تن است تا مبادا کمترین آلایشی بر تنش بنشیند.

    به هر روی اندکی از مرغان باقی می مانند!! آنها باید از هفت وادی گذر کنند (طلب - عشق - معرفت - استغنا - توحید- حیرت و فنا) سرانجام در سایه نستوهی و پایداری به آستانه و سپس به پیشگاه سیمرغ می رسند.

    شگفتی بزرگ اینجاست که مرغان به سیمرغ در می نگرند و خود را می بینند! در سرانجام آن پویه به خود بازمی گردند! آنچه را در بیرون می جستند، در درون خویش می یابند.

    سیمرغ همان سی مرغ است!! آنچه این دو را از هم جدا می کند، آهنگ گفت است. سی مرغ گسلی ناچیز در میانه دارد، ولی سیمرغ عاری از آن گسل است. آنچه مارا هم از دوست جدا می کند به همین اندازه ناچیز است. اما جهانی در این ناچیز حیران و سردر گمند.

آن سی مرغ در سیمرغ رنگ باختند و به فنا رسیدند چون از من خود رستند. من در او ناپدید شد.

میر_جلال_الدین_کزازی

زبان و ادبیات فارسی ......
ما را در سایت زبان و ادبیات فارسی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6adabiyat315d بازدید : 242 تاريخ : چهارشنبه 30 فروردين 1396 ساعت: 14:28